70 | GEN 3:14 | پس خداوند خدا به مار گفت: «چونکه این کار کردی، از جمیع بهایم و از همه حیوانات صحرا ملعون تر هستی! بر شکمت راه خواهی رفت و تمام ایام عمرت خاک خواهی خورد. |
90 | GEN 4:10 | گفت: «چه کردهای؟ خون برادرت از زمین نزد من فریادبرمی آورد! |
103 | GEN 4:23 | و لمک به زنان خود گفت: «ای عاده و ظله، قول مرابشنوید! ای زنان لمک، سخن مرا گوش گیرید! زیرا مردی را کشتم بسبب جراحت خود، وجوانی را بسبب ضرب خویش. |
231 | GEN 9:25 | پس گفت: «کنعان ملعون باد! برادران خود را بنده بندگان باشد.» |
232 | GEN 9:26 | وگفت: «متبارک باد یهوه خدای سام! و کنعان، بنده او باشد. |
318 | GEN 12:19 | چرا گفتی: اوخواهر منست، که او را به زنی گرفتم؟ و الان، اینک زوجه تو. او را برداشته، روانه شو!» |
387 | GEN 16:5 | و سارای به ابرام گفت: «ظلم من بر تو باد! من کنیز خود را به آغوش تو دادم وچون آثار حمل در خود دید، در نظر او حقیرشدم. خداوند در میان من و تو داوری کند.» |
476 | GEN 19:18 | لوط بدیشان گفت: «ای آقاچنین مباد! |
549 | GEN 22:1 | و واقع شد بعد از این وقایع، که خداابراهیم را امتحان کرده، بدو گفت: «ای ابراهیم!» عرض کرد: «لبیک.» |
555 | GEN 22:7 | واسحاق پدر خود، ابراهیم را خطاب کرده، گفت: «ای پدر من!» گفت: «ای پسر من لبیک؟» گفت: «اینک آتش و هیزم، لکن بره قربانی کجاست؟» |
559 | GEN 22:11 | در حال، فرشته خداوند از آسمان وی را ندا درداد و گفت: «ای ابراهیم! ای ابراهیم!» عرض کرد: «لبیک.» |
702 | GEN 26:9 | پس ابی ملک، اسحاق را خوانده، گفت: «همانا این زوجه توست! پس چرا گفتی که خواهر من است؟» اسحاق بدو گفت: «زیرا گفتم که مبادابرای وی بمیرم.» |
713 | GEN 26:20 | و شبانان جرار، باشبانان اسحاق، منازعه کرده، گفتند: «این آب ازآن ماست!» پس آن چاه را عسق نامید، زیرا که باوی منازعه کردند. |
725 | GEN 26:32 | و درآن روز چنان افتاد که نوکران اسحاق آمده، او را ازآن چاهی که میکندند خبر داده، گفتند: «آب یافتیم!» |
729 | GEN 27:1 | و چون اسحاق پیر شد، و چشمانش از دیدن تار گشته بود، پسر بزرگ خودعیسو را طلبیده، به وی گفت: «ای پسر من!» گفت: «لبیک.» |
741 | GEN 27:13 | مادرش به وی گفت: «ای پسر من، لعنت تو بر من باد! فقط سخن مرا بشنو و رفته، آن را برای من بگیر.» |
746 | GEN 27:18 | پس نزد پدر خود آمده، گفت: «ای پدرمن!» گفت: «لبیک، تو کیستیای پسر من؟» |
748 | GEN 27:20 | اسحاق به پسر خود گفت: «ای پسر من! چگونه بدین زودی یافتی؟» گفت: «یهوه خدای تو به من رسانید.» |
762 | GEN 27:34 | عیسو چون سخنان پدر خود راشنید، نعرهای عظیم و بینهایت تلخ برآورده، به پدر خود گفت: «ای پدرم، به من، به من نیز برکت بده!» |
766 | GEN 27:38 | عیسو به پدر خود گفت: «ای پدر من، آیا همین یک برکت را داشتی؟ به من، به من نیزای پدرم برکت بده!» و عیسو به آواز بلند بگریست. |
791 | GEN 28:17 | پس ترسان شده، گفت: «این چه مکان ترسناکی است! این نیست جز خانه خدا و این است دروازه آسمان.» |
821 | GEN 29:25 | صبحگاهان دید، که اینک لیه است! پس به لابان گفت: «این چیست که به من کردی؟ مگر برای راحیل نزد تو خدمت نکردم؟ چرا مرا فریب دادی؟» |
834 | GEN 30:3 | گفت: «اینک کنیز من، بلهه! بدو درآ تا بر زانویم بزاید، و من نیز از او اولاد بیابم.» |
842 | GEN 30:11 | و لیه گفت: «به سعادت!» پس او را جادنامید. |
844 | GEN 30:13 | و لیه گفت: «به خوشحالی من! زیرا که دختران، مرا خوشحال خواهند خواند.» واو را اشیر نام نهاد. |
885 | GEN 31:11 | و فرشته خدا درخواب به من گفت: «ای یعقوب!» گفتم: «لبیک.» |
931 | GEN 32:3 | وچون یعقوب، ایشان را دید، گفت: «این لشکرخداست!» و آن موضع را «محنایم» نامید. |
1117 | GEN 37:33 | پس آن را شناخته، گفت: «ردای پسر من است! جانوری درنده او را خورده است، و یقین یوسف دریده شده است.» |
1144 | GEN 38:24 | و بعد از سه ماه یهودا را خبر داده، گفتند: «عروس تو تامار، زناکرده است و اینک از زنا نیز آبستن شده.» پس یهودا گفت: «وی را بیرون آرید تا سوخته شود!» |
1239 | GEN 41:43 | و او را بر عرابه دومین خود سوار کرد، و پیش رویش ندا میکردند که «زانو زنید!» پس او را برتمامی زمین مصر برگماشت. |
1263 | GEN 42:10 | بدو گفتند: «نه، یا سیدی! بلکه غلامانت به جهت خریدن خوراک آمدهاند. |
1267 | GEN 42:14 | یوسف بدیشان گفت: «همین است آنچه به شما گفتم که جاسوسانید! |
1269 | GEN 42:16 | یک نفر از خودتان بفرستید، تا برادر شمارا بیاورد، و شما اسیر بمانید تا سخن شما آزموده شود که صدق با شماست یا نه، والا به حیات فرعون جاسوسانید!» |
1311 | GEN 43:20 | گفتند: «یا سیدی! حقیقت مرتبه اول برای خرید خوراک آمدیم. |
1332 | GEN 44:7 | به وی گفتند: «چرا آقایم چنین میگوید؟ حاشا از غلامانت که مرتکب چنین کارشوند! |
1342 | GEN 44:17 | گفت: «حاشا از من که چنین کنم! بلکه آنکه جام بدستش یافت شد، غلام من باشد، وشما به سلامتی نزد پدر خویش بروید.» |
1360 | GEN 45:1 | معرفی میکند و یوسف پیش جمعی که به حضورش ایستاده بودند، نتوانست خودداری کند، پس ندا کرد که «همه را از نزد من بیرون کنید!» و کسی نزد او نماند، وقتی که یوسف خویشتن را به برادران خود شناسانید. |
1362 | GEN 45:3 | و یوسف، برادران خود را گفت: «من یوسف هستم! آیا پدرم هنوز زنده است؟» وبرادرانش جواب وی را نتوانستند داد، زیرا که به حضور وی مضطرب شدند. |
1363 | GEN 45:4 | و یوسف به برادران خود گفت: «نزدیک من بیایید.» پس نزدیک آمدند، و گفت: «منم یوسف، برادر شما، که به مصر فروختید! |
1383 | GEN 45:24 | پس برادران خود رامرخص فرموده، روانه شدند و بدیشان گفت: «زنهار در راه منازعه مکنید!» |
1387 | GEN 45:28 | واسرائیل گفت: «کافی است! پسر من، یوسف، هنوز زنده است؛ میروم و قبل از مردنم او راخواهم دید.» |
1389 | GEN 46:2 | و خدا دررویاهای شب، به اسرائیل خطاب کرده، گفت: «ای یعقوب! ای یعقوب!» گفت: «لبیک.» |
1471 | GEN 48:19 | اماپدرش ابا نموده، گفت: «میدانمای پسرم! میدانم! او نیز قومی خواهد شد و او نیز بزرگ خواهد گردید، لیکن برادر کهترش از وی بزرگترخواهد شد و ذریت او امتهای بسیار خواهندگردید.» |
1476 | GEN 49:2 | ای پسران یعقوب جمع شوید و بشنوید! و به پدرخود، اسرائیل، گوش گیرید. |
1477 | GEN 49:3 | «ای روبین! تو نخست زاده منی، توانایی من وابتدای قوتم، فضیلت رفعت و فضیلت قدرت. |
1481 | GEN 49:7 | ملعون باد خشم ایشان، که سخت بود، و غضب ایشان زیرا که تند بود! ایشان را دریعقوب متفرق سازم و در اسرائیل پراکنده کنم. |
1584 | EXO 3:4 | چون خداوند دید که برای دیدن مایل بدان سومی شود، خدا از میان بوته به وی ندا درداد و گفت: «ای موسی! ای موسی!» گفت: «لبیک.» |
1637 | EXO 5:4 | پس پادشاه مصربدیشان گفت: «ای موسی و هارون چرا قوم را ازکارهای ایشان بازمی دارید؟ به شغلهای خودبروید!» |
1649 | EXO 5:16 | کاه به بندگانت نمی دهند و میگویند: خشت برای مابسازید! و اینک بندگانت را میزنند و اما خطا ازقوم تو میباشد.» |
1650 | EXO 5:17 | گفت: «کاهل هستید. شماکاهلید! از این سبب شما میگویید: برویم و برای خداوند قربانی بگذرانیم. |
1654 | EXO 5:21 | و بدیشان گفتند: «خداوند بر شما بنگردو داوری فرماید! زیرا که رایحه ما را نزد فرعون وملازمانش متعفن ساختهاید، و شمشیری بهدست ایشان دادهاید تا ما را بکشند.» |
1788 | EXO 10:10 | بدیشان گفت: «خداوند با شما چنین باشد، اگر شما را با اطفال شما رهایی دهم با حذرباشید زیرا که بدی پیش روی شماست! |
1789 | EXO 10:11 | نه چنین! بلکه شما که بالغ هستید رفته، خداوند راعبادت کنید، زیرا که این است آنچه خواسته بودید.» پس ایشان را از حضور فرعون بیرون راندند. |
1806 | EXO 10:28 | پس فرعون وی را گفت: «از حضورمن برو! و با حذر باش که روی مرا دیگر نبینی، زیرا در روزی که مرا ببینی خواهی مرد.» |
1815 | EXO 11:8 | و این همه بندگان تو به نزد من فرود آمده، و مرا تعظیم کرده، خواهند گفت: تو و تمامی قوم که تابع تو باشند، بیرون روید! و بعد از آن بیرون خواهم رفت.» |
1848 | EXO 12:31 | و موسی و هارون را در شب طلبیده، گفت: «برخیزید! و از میان قوم من بیرون شوید، هم شماو جمیع بنیاسرائیل! و رفته، خداوند را عبادت نمایید، چنانکه گفتید. |
1902 | EXO 14:12 | آیا این آن سخن نیست که به تو در مصر گفتیم که ما رابگذار تا مصریان را خدمت کنیم؟ زیرا که ما راخدمت مصریان بهتر است از مردن در صحرا!» |
1915 | EXO 14:25 | و چرخهای ارابه های ایشان را بیرون کرد، تا آنها را به سنگینی برانند و مصریان گفتند: «از حضور بنیاسرائیل بگریزیم! زیرا خداوند برای ایشان با مصریان جنگ میکند.» |
4029 | NUM 11:4 | و گروه مختلف که در میان ایشان بودند، شهوتپرست شدند، و بنیاسرائیل باز گریان شده، گفتند: «کیست که ما را گوشت بخوراند! |
4031 | NUM 11:6 | والان جان ما خشک شده، و چیزی نیست و غیر ازاین من، در نظر ما هیچ نمی آید!» |
4043 | NUM 11:18 | «و قوم را بگو که برای فردا خود را تقدیس نمایید تا گوشت بخورید، چونکه در گوش خداوند گریان شده، گفتید، کیست که ما را گوشت بخوراند! زیرا که در مصر ما را خوش میگذشت! پس خداوند شما را گوشت خواهد داد تا بخورید. |
4053 | NUM 11:28 | و یوشع بن نون خادم موسی که ازبرگزیدگان او بود، در جواب گفت: «ای آقایم موسی ایشان را منع نما!» |
4054 | NUM 11:29 | موسی وی را گفت: «آیا تو برای من حسد می بری؟ کاشکه تمامی قوم خداوند نبی میبودندو خداوند روح خود را بر ایشان افاضه مینمود!» |
4073 | NUM 12:13 | پس موسی نزد خداوند استغاثه کرده، گفت: «ای خدا او را شفا بده!» |
4111 | NUM 14:2 | و جمیع بنیاسرائیل بر موسی وهارون همهمه کردند، و تمامی جماعت به ایشان گفتند: «کاش که در زمین مصر میمردیم یا در این صحرا وفات مییافتیم! |
4150 | NUM 14:41 | موسی گفت: «چرا از فرمان خداوند تجاوزمی نمایید؟ لیکن این کار به کام نخواهد شد! |
4202 | NUM 16:7 | و آتش در آنها گذارده، فردا به حضورخداوند بخور در آنها بریزید، و آن کس که خداوند برگزیده است، مقدس خواهد شد. ای پسران لاوی شما از حد خود تجاوز مینمایید!» |
4203 | NUM 16:8 | و موسی به قورح گفت: «ای بنی لاوی بشنوید! |
4207 | NUM 16:12 | و موسی فرستاد تا داتان و ابیرام پسران الیاب را بخواند، و ایشان گفتند: «نمی آییم! |
4209 | NUM 16:14 | و ما را هم به زمینی که به شیر و شهدجاری است درنیاوردی و ملکیتی از مزرعهها وتاکستانها به ما ندادی. آیا چشمان این مردمان رامی کنی؟ نخواهیم آمد!» |
4257 | NUM 17:27 | وبنیاسرائیل به موسی عرض کرده، گفتند: «اینک فانی و هلاک میشویم. جمیع ما هلاک شدهایم! |
4315 | NUM 20:3 | و قوم با موسی منازعت کرده، گفتند: «کاش که میمردیم وقتی که برادران ما در حضور خداوند مردند! |
4317 | NUM 20:5 | و ما را از مصر چرا برآوردید تا مارا به اینجای بد بیاورید که جای زراعت و انجیرو مو و انار نیست؟ و آب هم نیست که بنوشیم!» |
4346 | NUM 21:5 | و قوم بر خدا و موسی شکایت آورده، گفتند: «که ما را از مصر چرا برآوردید تا در بیابان بمیریم؟ زیرا که نان نیست و آب هم نیست! و دل ما از این خوراک سخیف کراهت دارد!» |
4370 | NUM 21:29 | وای بر توای موآب! ای قوم کموش، هلاک شدید! پسران خود را مثل گریزندگان تسلیم نمود، و دختران خود را به سیحون ملک اموریان به اسیری داد. |
4405 | NUM 22:29 | بلعام به الاغ گفت: «از این جهت که تو مرا استهزا نمودی! کاش که شمشیر در دست من میبود که الان تو رامی کشتم.» |
4428 | NUM 23:11 | پس بالاق به بلعام گفت: «به من چه کردی؟ تو را آوردم تا دشمنانم را لعنت کنی، و هان برکت تمام دادی!» |
4452 | NUM 24:5 | چه زیباست خیمه های توای یعقوب! و مسکنهای توای اسرائیل! |
4456 | NUM 24:9 | مثل شیر نرخود را جمع کرده، خوابید. و مثل شیر ماده کیست که او را برانگیزاند؟ مبارک باد هرکه تو رابرکت دهد. و ملعون باد هرکه تو را لعنت نماید!» |
4458 | NUM 24:11 | پس الان بهجای خود فرار کن! گفتم که تو را احترام تمام نمایم. همانا خداوند تو را از احترام بازداشته است.» |
4470 | NUM 24:23 | پس مثل خود را آورده، گفت: «وای! چون خدا این را میکند، کیست که زنده بماند؟ |
5602 | DEU 27:15 | «ملعون باد کسیکه صورت تراشیده یاریخته شده از صنعت دست کارگر که نزد خداوندمکروه است، بسازد، و مخفی نگاه دارد.» و تمامی قوم در جواب بگویند: «آمین!» |
5603 | DEU 27:16 | «ملعون باد کسیکه با پدر و مادر خود به خفت رفتار نماید.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5604 | DEU 27:17 | «ملعون باد کسیکه حد همسایه خود راتغییر دهد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5605 | DEU 27:18 | «ملعون باد کسیکه نابینا را از راه منحرف سازد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5606 | DEU 27:19 | «ملعون باد کسیکه داوری غریب و یتیم وبیوه را منحرف سازد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5607 | DEU 27:20 | «ملعون باد کسیکه با زن پدر خود همبسترشود، چونکه دامن پدر خود را کشف نموده است.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5608 | DEU 27:21 | «ملعون باد کسیکه با هر قسم بهایمی بخوابد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5609 | DEU 27:22 | «ملعون باد کسیکه با خواهر خویش چه دختر پدر و چه دختر مادر خویش بخوابد.» وتمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5610 | DEU 27:23 | «ملعون باد کسیکه با مادرزن خودبخوابد.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5611 | DEU 27:24 | «ملعون باد کسیکه همسایه خود را درپنهانی بزند.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5612 | DEU 27:25 | «ملعون باد کسیکه رشوه گیرد تا خون بیگناهی ریخته شود.» و تمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5613 | DEU 27:26 | «ملعون باد کسیکه کلمات این شریعت رااثبات ننماید تا آنها را بجا نیاورد.» وتمامی قوم بگویند: «آمین!» |
5841 | DEU 33:29 | خوشابهحال توای اسرائیل. کیست مانند تو! ای قومی که ازخداوند نجات یافتهاید. که او سپر نصرت تو وشمشیر جاه توست. و دشمنانت مطیع تو خواهند شد. و تو بلندیهای ایشان را پایمال خواهی نمود.» |
6450 | JOS 22:22 | «یهوه خدای خدایان! یهوه خدای خدایان! اومی داند و اسرائیل خواهند دانست اگر این کار ازراه تمرد یا از راه خیانت بر خداوند بوده باشد، امروز ما را خلاصی مده، |
6628 | JDG 5:3 | ای پادشاهان بشنوید! ای زورآوران گوش دهید! من خود برای خداوند خواهم سرایید. برای یهوه خدای اسرائیل سرود خواهم خواند. |
6649 | JDG 5:24 | یاعیل، زن حابرقینی، از سایر زنان مبارک باد! از زنان چادرنشین مبارک باد! |
6679 | JDG 6:23 | خداوند وی را گفت: «سلامتی بر توباد! مترس نخواهی مرد.» |
6944 | JDG 15:13 | ایشان در جواب وی گفتند: «حاشا! بلکه تو رابسته، بهدست ایشان خواهیم سپرد، و یقین تو رانخواهیم کشت.» پس او را به دو طناب نو بسته، ازصخره برآوردند. |
7184 | RUT 3:10 | او گفت: «ای دختر من! از جانب خداوندمبارک باش! زیرا که در آخر بیشتر احسان نمودی از اول، چونکه در عقب جوانان، چه فقیر و چه غنی، نرفتی. |