17 | GEN 1:17 | و خدا آنها را در فلک آسمان گذاشت تا بر زمین روشنایی دهند، |
39 | GEN 2:8 | و خداوند خدا باغی در عدن بطرف مشرق غرس نمود و آن آدم را که سرشته بود، در آنجاگذاشت. |
46 | GEN 2:15 | پس خداوند خدا آدم را گرفت و او را درباغ عدن گذاشت تا کار آن را بکند و آن رامحافظت نماید. |
50 | GEN 2:19 | و خداوند خدا هر حیوان صحرا و هر پرنده آسمان را از زمین سرشت و نزدآدم آورد تا ببیند که چه نام خواهد نهاد و آنچه آدم هر ذی حیات را خواند، همان نام او شد. |
62 | GEN 3:6 | و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست وبنظر خوشنما و درختی دلپذیر دانش افزا، پس ازمیوهاش گرفته، بخورد و به شوهر خود نیز داد و اوخورد. |
71 | GEN 3:15 | وعداوت در میان تو و زن، و در میان ذریت تو و ذریت وی میگذارم؛ او سر تو را خواهد کوبید وتو پاشنه وی را خواهی کوبید.» |
153 | GEN 6:15 | وآن را بدین ترکیب بساز که طول کشتی سیصدذراع باشد، و عرضش پنجاه ذراع و ارتفاع آن سی ذراع. |
154 | GEN 6:16 | و روشنیای برای کشتی بساز و آن را به ذراعی از بالا تمام کن. و در کشتی را در جنب آن بگذار، و طبقات تحتانی و وسطی و فوقانی بساز. |
157 | GEN 6:19 | و ازجمیع حیوانات، از هر ذی جسدی، جفتی از همه به کشتی در خواهی آورد، تا با خویشتن زنده نگاه داری، نر و ماده باشند. |
159 | GEN 6:21 | و از هر آذوقهای که خورده شود، بگیر و نزد خود ذخیره نما تابرای تو و آنها خوراک باشد.» |
175 | GEN 7:15 | دودواز هر ذی جسدی که روح حیات دارد، نزد نوح به کشتی درآمدند. |
176 | GEN 7:16 | و آنهایی که آمدند نر و ماده از هر ذی جسد آمدند، چنانکه خدا وی را امرفرموده بود. و خداوند در را از عقب او بست. |
180 | GEN 7:20 | پانزده ذراع بالاتر آب غلبه یافت و کوهها مستور گردید. |
181 | GEN 7:21 | و هر ذی جسدی که بر زمین حرکت میکرد، ازپرندگان و بهایم و حیوانات و کل حشرات خزنده بر زمین، و جمیع آدمیان، مردند. |
201 | GEN 8:17 | وهمه حیواناتی را که نزد خود داری، هرذی جسدی را از پرندگان و بهایم و کل حشرات خزنده بر زمین، با خود بیرون آور، تا بر زمین منتشر شده، در جهان بارور و کثیر شوند.» |
204 | GEN 8:20 | و نوح مذبحی برای خداوند بنا کرد، و از هر بهیمه پاک واز هر پرنده پاک گرفته، قربانی های سوختنی برمذبح گذرانید. |
215 | GEN 9:9 | «اینک من عهد خود را با شما و بعداز شما با ذریت شما استوار سازم، |
217 | GEN 9:11 | عهدخود را با شما استوار میگردانم که بار دیگر هرذی جسد از آب طوفان هلاک نشود، و طوفان بعداز این نباشد تا زمین را خراب کند.» |
219 | GEN 9:13 | قوس خود را در ابر میگذارم، و نشان آن عهدی که درمیان من و جهان است، خواهد بود. |
221 | GEN 9:15 | آنگاه عهد خود را که در میان من و شما وهمه جانوران ذی جسد میباشد، بیاد خواهم آورد. و آب طوفان دیگر نخواهد بود تا هرذی جسدی را هلاک کند. |
222 | GEN 9:16 | و قوس در ابرخواهد بود، و آن را خواهم نگریست تا بیاد آورم آن عهد جاودانی را که در میان خدا و همه جانوران است، از هر ذی جسدی که بر زمین است.» |
223 | GEN 9:17 | و خدا به نوح گفت: «این است نشان عهدی که استوار ساختم در میان خود و هرذی جسدی که بر زمین است.» |
306 | GEN 12:7 | وخداوند بر ابرام ظاهر شده، گفت: «به ذریت تو این زمین را میبخشم.» و در آنجا مذبحی برای خداوند که بر وی ظاهر شد، بنا نمود. |
307 | GEN 12:8 | پس، ازآنجا به کوهی که به شرقی بیت ئیل است، کوچ کرده، خیمه خود را برپا نمود. و بیت ئیل بطرف غربی و عای بطرف شرقی آن بود. و در آنجامذبحی برای خداوند بنا نمود و نام یهوه را خواند. |
323 | GEN 13:4 | به مقام آن مذبحی که اول بنانهاده بود، و در آنجا ابرام نام یهوه را خواند. |
334 | GEN 13:15 | زیرا تمام این زمین را که میبینی به تو وذریت تو تا به ابد خواهم بخشید. |
335 | GEN 13:16 | و ذریت تو رامانند غبار زمین گردانم. چنانکه اگر کسی غبارزمین را تواند شمرد، ذریت تو نیز شمرده شود. |
337 | GEN 13:18 | و ابرام خیمه خودرا نقل کرده، روانه شد و در بلوطستان ممری که در حبرون است، ساکن گردید، و در آنجا مذبحی برای یهوه بنا نهاد. |
358 | GEN 14:21 | و ملک سدوم به ابرام گفت: «مردم را به من واگذار و اموال را برای خود نگاه دار.» |
363 | GEN 15:2 | ابرام گفت: «ای خداوند یهوه، مرا چه خواهی داد، و من بیاولاد میروم، و مختارخانهام، این العاذار دمشقی است؟» |
366 | GEN 15:5 | و او را بیرون آورده، گفت: «اکنون بسوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار، هرگاه آنها راتوانی شمرد.» پس به وی گفت: «ذریت تو چنین خواهد بود.» |
371 | GEN 15:10 | پس این همه را بگرفت، و آنها را از میان، دوپاره کرد، و هر پارهای را مقابل جفتش گذاشت، لکن مرغان را پاره نکرد. |
374 | GEN 15:13 | پس به ابرام گفت: «یقین بدان که ذریت تو در زمینی که از آن ایشان نباشد، غریب خواهند بود، و آنها را بندگی خواهند کرد، و آنهاچهارصد سال ایشان را مظلوم خواهند داشت. |
378 | GEN 15:17 | و واقع شد که چون آفتاب غروب کرده بودو تاریک شد، تنوری پر دود و چراغی مشتعل ازمیان آن پارهها گذر نمود. |
392 | GEN 16:10 | و فرشته خداوند به وی گفت: «ذریت تو رابسیار افزون گردانم، به حدی که از کثرت به شماره نیایند.» |
405 | GEN 17:7 | و عهدخویش را در میان خود و تو، و ذریتت بعد از تو، استوار گردانم که نسلا بعد نسل عهد جاودانی باشد، تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم. |
406 | GEN 17:8 | وزمین غربت تو، یعنی تمام زمین کنعان را، به تو و بعد از تو به ذریت تو به ملکیت ابدی دهم، وخدای ایشان خواهم بود.» |
407 | GEN 17:9 | پس خدا به ابراهیم گفت: «و اما تو عهد مرا نگاه دار، تو و بعد از توذریت تو در نسلهای ایشان. |
408 | GEN 17:10 | این است عهد من که نگاه خواهید داشت، در میان من و شما و ذریت تو بعد از تو هر ذکوری از شما مختون شود، |
410 | GEN 17:12 | هر پسرهشت روزه از شما مختون شود. هر ذکوری درنسلهای شما، خواه خانه زاد خواه زرخرید، ازاولاد هر اجنبی که از ذریت تو نباشد، |
412 | GEN 17:14 | واما هر ذکور نامختون که گوشت قلفه او ختنه نشود، آن کس از قوم خود منقطع شود، زیرا که عهد مرا شکسته است.» |
417 | GEN 17:19 | خدا گفت: «به تحقیق زوجه ات ساره برای توپسری خواهد زایید، و او را اسحاق نام بنه، و عهدخود را با وی استوار خواهم داشت، تا با ذریت اوبعد از او عهد ابدی باشد. |
421 | GEN 17:23 | و ابراهیم پسر خود، اسماعیل وهمه خانه زادان و زرخریدان خود را، یعنی هرذکوری که در خانه ابراهیم بود، گرفته، گوشت قلفه ایشان را در همان روز ختنه کرد، چنانکه خدا به وی امر فرموده بود. |
428 | GEN 18:3 | و گفت: «ای مولا، اکنون اگر منظور نظر تو شدم، از نزدبنده خود مگذر، |
430 | GEN 18:5 | و لقمه نانی بیاورم تا دلهای خود را تقویت دهید و پس از آن روانه شوید، زیرا برای همین، شما را بر بنده خودگذر افتاده است.» گفتند: «آنچه گفتی بکن.» |
433 | GEN 18:8 | پس کره و شیر وگوسالهای را که ساخته بود، گرفته، پیش روی ایشان گذاشت، و خود در مقابل ایشان زیردرخت ایستاد تا خوردند. |
474 | GEN 19:16 | و چون تاخیر مینمود، آن مردان، دست او و دست زنش و دست هر دو دخترش راگرفتند، چونکه خداوند بر وی شفقت نمود و اورا بیرون آورده، در خارج شهر گذاشتند. |
478 | GEN 19:20 | اینک این شهر نزدیک است تا بدان فرار کنم، ونیز صغیر است. اذن بده تا بدان فرار کنم. آیا صغیرنیست، تا جانم زنده ماند.» |
502 | GEN 20:6 | خدا وی را در رویا گفت: «من نیز میدانم که این را به ساده دلی خود کردی، و من نیز تو را نگاه داشتم که به من خطا نورزی، و از این سبب نگذاشتم که او را لمس نمایی. |
526 | GEN 21:12 | خدا به ابراهیم گفت: «درباره پسر خود و کنیزت، بنظرت سخت نیاید، بلکه هرآنچه ساره به تو گفته است، سخن او رابشنو، زیرا که ذریت تو از اسحاق خوانده خواهدشد. |
529 | GEN 21:15 | وچون آب مشک تمام شد، پسر را زیر بوتهای گذاشت. |
537 | GEN 21:23 | اکنون برای من، در اینجا به خدا سوگند بخور، که با من و نسل من و ذریت من خیانت نخواهی کرد، بلکه برحسب احسانی که با تو کردهام، با من و با زمینی که در آن غربت پذیرفتی، عمل خواهی نمود.» |
550 | GEN 22:2 | گفت: «اکنون پسرخود را، که یگانه توست و او را دوست میداری، یعنی اسحاق را بردار و به زمین موریا برو، و او رادر آنجا، بر یکی از کوههایی که به تو نشان میدهم، برای قربانی سوختنی بگذران.» |
557 | GEN 22:9 | چون بدان مکانی که خدا بدو فرموده بود، رسیدند، ابراهیم در آنجا مذبح را بنا نمود، و هیزم را بر هم نهاد، و پسر خود، اسحاق را بسته، بالای هیزم، بر مذبح گذاشت. |
558 | GEN 22:10 | و ابراهیم، دست خودرا دراز کرده، کارد را گرفت، تا پسر خویش را ذبح نماید. |
561 | GEN 22:13 | آنگاه، ابراهیم، چشمان خود را بلند کرده، دید که اینک قوچی، در عقب وی، در بیشهای، به شاخهایش گرفتارشده. پس ابراهیم رفت و قوچ را گرفته، آن را درعوض پسر خود، برای قربانی سوختنی گذرانید. |
564 | GEN 22:16 | و گفت: «خداوند میگوید: به ذات خود قسم میخورم، چونکه این کار را کردی و پسر یگانه خود را دریغ نداشتی، |
565 | GEN 22:17 | هرآینه تو را برکت دهم، و ذریت تو را کثیر سازم، مانند ستارگان آسمان، و مثل ریگهایی که بر کناره دریاست. و ذریت تو دروازه های دشمنان خود رامتصرف خواهند شد. |
566 | GEN 22:18 | و از ذریت تو، جمیع امتهای زمین برکت خواهند یافت، چونکه قول مرا شنیدی.» |
594 | GEN 24:2 | و ابراهیم به خادم خود، که بزرگ خانه وی، و بر تمام مایملک او مختار بود، گفت: «اکنون دست خود را زیر ران من بگذار. |
599 | GEN 24:7 | یهوه، خدای آسمان، که مرا از خانه پدرم و اززمین مولد من، بیرون آورد، و به من تکلم کرد، وقسم خورده، گفت: “که این زمین را به ذریت توخواهم داد.” او فرشته خود را پیش روی توخواهد فرستاد، تا زنی برای پسرم از آنجا بگیری. |
625 | GEN 24:33 | و غذا پیش او نهادند. وی گفت: «تا مقصود خود را بازنگویم، چیزی نخورم.» گفت: «بگو.» |
639 | GEN 24:47 | و از او پرسیده، گفتم: “تودختر کیستی؟” گفت: “دختر بتوئیل بن ناحور که ملکه، او را برای او زایید.” پس حلقه را در بینی او، و ابرنجینها را بر دستهایش گذاشتم. |
652 | GEN 24:60 | ورفقه را برکت داده به وی گفتند: «تو خواهر ماهستی، مادر هزار کرورها باش، و ذریت تو، دروازه دشمنان خود را متصرف شوند.» |
659 | GEN 24:67 | و اسحاق، رفقه را به خیمه مادر خود، ساره، آورد، و او را به زنی خود گرفته، دل در او بست. و اسحاق بعد از وفات مادر خود، تسلی پذیرفت. |
696 | GEN 26:3 | در این زمین توقف نما، و با تو خواهم بود، وتو را برکت خواهم داد، زیرا که به تو و ذریت تو، تمام این زمین را میدهم، و سوگندی را که باپدرت ابراهیم خوردم، استوار خواهم داشت. |
697 | GEN 26:4 | وذریتت را مانند ستارگان آسمان کثیر گردانم، وتمام این زمینها را به ذریت تو بخشم، و از ذریت تو جمیع امتهای جهان برکت خواهند یافت. |
717 | GEN 26:24 | در همان شب، خداوند بر وی ظاهر شده، گفت: «من خدای پدرت، ابراهیم، هستم. ترسان مباش زیراکه من با تو هستم، و تو را برکت میدهم، و ذریت تو را بخاطر بنده خود، ابراهیم، فراوان خواهم ساخت.» |
718 | GEN 26:25 | و مذبحی در آنجا بنا نهاد و نام یهوه را خواند، و خیمه خود را برپا نمود، و نوکران اسحاق، چاهی در آنجا کندند. |
737 | GEN 27:9 | بسوی گله بشتاب، و دو بزغاله خوب از بزها، نزد من بیاور، تا از آنها غذایی برای پدرت بطوری که دوست میدارد، بسازم. |
778 | GEN 28:4 | و برکت ابراهیم را به تو دهد، به تو و به ذریت تو با تو، تا وارث زمین غربت خود شوی، که خدا آن را به ابراهیم بخشید.» |
787 | GEN 28:13 | در حال، خداوند بر سر آن ایستاده، میگوید: «من هستم یهوه، خدای پدرت ابراهیم، و خدای اسحاق. این زمینی را که تو بر آن خفتهای به تو و به ذریت تو میبخشم. |
788 | GEN 28:14 | و ذریت تو مانند غبار زمین خواهند شد، و به مغرب ومشرق و شمال و جنوب منتشر خواهی شد، و ازتو و از نسل تو جمیع قبایل زمین برکت خواهندیافت. |
794 | GEN 28:20 | و یعقوب نذر کرده، گفت: «اگر خدا با من باشد، و مرا در این راه که میروم محافظت کند، و مرا نان دهد تابخورم، و رخت تا بپوشم، |
799 | GEN 29:3 | وچون همه گلهها جمع شدندی، سنگ را از دهنه چاه غلطانیده، گله را سیراب کردندی. پس سنگ را بجای خود، بر سر چاه باز گذاشتندی. |
857 | GEN 30:26 | زنان و فرزندان مراکه برای ایشان، تو را خدمت کردهام به من واگذار، تا بروم زیرا خدمتی که به تو کردم، تو میدانی.» |
867 | GEN 30:36 | و در میان خود و یعقوب، سه روز راه، مسافت گذارد. و یعقوب باقی گله لابان را شبانی کرد. |
871 | GEN 30:40 | و یعقوب، بزها را جداکرد، و روی گلهها را بسوی هر مخطط و سیاه درگله لابان واداشت، و گله های خود را جدا کرد و باگله لابان نگذاشت. |
873 | GEN 30:42 | و هر گاه حیوانات ضعیف بودند، آنها رانمی گذاشت، پس ضعیفها از آن لابان، وتنومندها از آن یعقوب شدند. |
881 | GEN 31:7 | و پدرشما مرا فریب داده، ده مرتبه اجرت مرا تبدیل نمود ولی خدا او را نگذاشت که ضرری به من رساند. |
887 | GEN 31:13 | من هستم خدای بیت ئیل، جایی که ستون را مسح کردی و با من نذر نمودی. الان برخاسته، از این زمین روانه شده، به زمین مولد خویش مراجعت نما.» |
898 | GEN 31:24 | شبانگاه، خدا درخواب بر لابان ارامی ظاهر شده، به وی گفت: «باحذر باش که به یعقوب نیک یا بد نگویی.» |
902 | GEN 31:28 | و مرا نگذاشتی که پسران ودختران خود ببوسم؛ الحال ابلهانه حرکتی نمودی. |
903 | GEN 31:29 | در قوت دست من است که به شمااذیت رسانم. لیکن خدای پدر شما دوش به من خطاب کرده، گفت: «با حذر باش که به یعقوب نیک یا بد نگویی.» |
911 | GEN 31:37 | الان که تمامی اموال مراتفتیش کردی، از همه اسباب خانه خود چه یافتهای، اینجا نزد برادران من و برادران خودبگذار تا در میان من و تو انصاف دهند. |