306 | GEN 12:7 | وخداوند بر ابرام ظاهر شده، گفت: «به ذریت تو این زمین را میبخشم.» و در آنجا مذبحی برای خداوند که بر وی ظاهر شد، بنا نمود. |
390 | GEN 16:8 | و گفت: «ای هاجر کنیز سارای، از کجا آمدی وکجا میروی؟» گفت: «من از حضور خاتون خودسارای گریختهام.» |
466 | GEN 19:8 | اینک من دو دختر دارم که مرد رانشناختهاند. ایشان را الان نزد شما بیرون آورم وآنچه در نظر شما پسند آید، با ایشان بکنید. لکن کاری بدین دو مرد ندارید، زیرا که برای همین زیرسایه سقف من آمدهاند.» |
472 | GEN 19:14 | پس لوط بیرون رفته، با دامادان خود که دختران او راگرفتند، مکالمه کرده، گفت: «برخیزید و از این مکان بیرون شوید، زیرا خداوند این شهر را هلاک میکند.» اما بنظر دامادان مسخره آمد. |
499 | GEN 20:3 | و خدا در رویای شب، بر ابی ملک ظاهر شده، به وی گفت: «اینک تومردهای بسبب این زن که گرفتی، زیرا که زوجه دیگری میباشد.» |
538 | GEN 21:24 | ابراهیم گفت: «من سوگند میخورم.» |
606 | GEN 24:14 | پس چنین بشود که آن دختری که به وی گویم: “سبوی خودرا فرودآر تا بنوشم “، و او گوید: “بنوش و شترانت را نیز سیراب کنم “، همان باشد که نصیب بنده خود اسحاق کرده باشی، تا بدین، بدانم که با آقایم احسان فرمودهای.» |
616 | GEN 24:24 | وی را گفت: «من دختر بتوئیل، پسر ملکه که او را از ناحور زایید، میباشم.» |
623 | GEN 24:31 | و گفت: «ای مبارک خداوند، بیا، چرا بیرون ایستادهای؟ من خانه را و منزلی برای شتران، مهیا ساختهام.» |
689 | GEN 25:30 | و عیسو به یعقوب گفت: «از این آش ادوم (یعنی سرخ ) مرا بخوران، زیرا که واماندهام.» از این سبب او را ادوم نامیدند. |
709 | GEN 26:16 | و ابی ملک به اسحاق گفت: «از نزد مابرو، زیرا که از ما بسیار بزرگتر شدهای.» |
802 | GEN 29:6 | بدیشان گفت: «بسلامت است؟» گفتند: «بسلامت، و اینک دخترش، راحیل، با گله او میآید.» |
804 | GEN 29:8 | گفتند: «نمی توانیم، تا همه گله هاجمع شوند، و سنگ را از سر چاه بغلطانند، آنگاه گله را آب میدهیم.» |
814 | GEN 29:18 | و یعقوب عاشق راحیل بود و گفت: «برای دختر کوچکت راحیل، هفت سال تو را خدمت میکنم.» |
831 | GEN 29:35 | وبار دیگر حامله شده، پسری زایید و گفت: «این مرتبه خداوند را حمد میگویم.» پس او را یهودانامید. آنگاه از زاییدن بازایستاد. |
832 | GEN 30:1 | یعقوب، اولادی نزایید، راحیل برخواهر خود حسد برد. و به یعقوب گفت: «پسران به من بده والا میمیرم.» |
857 | GEN 30:26 | زنان و فرزندان مراکه برای ایشان، تو را خدمت کردهام به من واگذار، تا بروم زیرا خدمتی که به تو کردم، تو میدانی.» |
935 | GEN 32:7 | پس قاصدان، نزد یعقوب برگشته، گفتند: «نزدبرادرت، عیسو رسیدیم و اینک با چهارصد نفر به استقبال تو میآید.» |
973 | GEN 33:12 | گفت: «کوچ کرده، برویم و من همراه تو میآیم.» |
976 | GEN 33:15 | عیسو گفت: «پس بعضی از این کسانی را که با منند نزد تو میگذارم.» گفت: «چه لازم است، فقط در نظر آقای خود التفات بیابم.» |
1100 | GEN 37:16 | گفت: «من برادران خود را میجویم، مرا خبرده که کجا چوپانی میکنند.» |
1101 | GEN 37:17 | آن مرد گفت: «ازاینجا روانه شدند، زیرا شنیدیم که میگفتند: به دوتان میرویم.» پس یوسف از عقب برادران خود رفته، ایشان را در دوتان یافت. |
1104 | GEN 37:20 | اکنون بیایید او را بکشیم، و به یکی از این چاهها بیندازیم، و گوییم جانوری درنده او را خورد. و ببینیم خوابهایش چه میشود.» |
1119 | GEN 37:35 | وهمه پسران و همه دخترانش به تسلی اوبرخاستند. اما تسلی نپذیرفت، و گفت: «سوگوارنزد پسر خود به گور فرود میروم.» پس پدرش برای وی همی گریست. |
1133 | GEN 38:13 | و به تامار خبر داده، گفتند: «اینک پدرشوهرت برای چیدن پشم گله خویش، به تمنه میآید.» |
1137 | GEN 38:17 | گفت: «بزغالهای از گله میفرستم.» گفت: «آیا گرومی دهی تا بفرستی.» |
1190 | GEN 40:17 | و درسبد زبرین هر قسم طعام برای فرعون از پیشه خباز میباشد و مرغان، آن را از سبدی که بر سر من است، میخورند.» |
1262 | GEN 42:9 | و یوسف خوابها را که درباره ایشان دیده بود، بیاد آورد. پس بدیشان گفت: «شما جاسوسانید، و به جهت دیدن عریانی زمین آمدهاید.» |
1265 | GEN 42:12 | بدیشان گفت: «نه، بلکه به جهت دیدن عریانی زمین آمدهاید.» |
1307 | GEN 43:16 | اما یوسف، چون بنیامین را با ایشان دید، به ناظر خانه خود فرمود: «این اشخاص را به خانه ببر، و ذبح کرده، تدارک ببین، زیرا که ایشان وقت ظهر با من غذا میخورند.» |
1454 | GEN 48:2 | و یعقوب را خبر داده، گفتند: «اینک پسرت یوسف، نزد تو میآید.» و اسرائیل، خویشتن را تقویت داده، بر بستر بنشست. |
1528 | GEN 50:21 | و الان ترسان مباشید. من، شما را واطفال شما را میپرورانم.» پس ایشان را تسلی دادو سخنان دل آویز بدیشان گفت. |
1552 | EXO 1:19 | قابلهها به فرعون گفتند: «از این سبب که زنان عبرانی چون زنان مصری نیستند، بلکه زورآورند، و قبل از رسیدن قابله میزایند.» |
1568 | EXO 2:13 | و روز دیگر بیرون آمد، که ناگاه دومرد عبرانی منازعه میکنند، پس به ظالم گفت: «چرا همسایه خود را میزنی.» |
1615 | EXO 4:13 | گفت: «استدعا دارمای خداوند که بفرستی بهدست هرکه میفرستی.» |
1620 | EXO 4:18 | پس موسی روانه شده، نزد پدر زن خود، یترون، برگشت و به وی گفت: «بروم و نزد برادران خود که در مصرند برگردم، و ببینم که تا کنون زندهاند.» یترون به موسی گفت: «به سلامتی برو.» |
1621 | EXO 4:19 | و خداوند در مدیان به موسی گفت: «روانه شده به مصر برگرد، زیرا آنانی که در قصد جان توبودند، مردهاند.» |
1625 | EXO 4:23 | و به تو میگویم پسرم را رها کن تا مرا عبادت نماید، واگر از رها کردنش ابا نمایی، همانا پسر تو، یعنی نخست زاده تو را میکشم.» |
1649 | EXO 5:16 | کاه به بندگانت نمی دهند و میگویند: خشت برای مابسازید! و اینک بندگانت را میزنند و اما خطا ازقوم تو میباشد.» |
1784 | EXO 10:6 | و خانه تو و خانه های بندگانت وخانه های همه مصریان را پر خواهند ساخت، به مرتبهای که پدرانت و پدران پدرانت از روزی که بر زمین بودهاند تا الیوم ندیدهاند.» پس روگردانیده، از حضور فرعون بیرون رفت. |
1915 | EXO 14:25 | و چرخهای ارابه های ایشان را بیرون کرد، تا آنها را به سنگینی برانند و مصریان گفتند: «از حضور بنیاسرائیل بگریزیم! زیرا خداوند برای ایشان با مصریان جنگ میکند.» |
1956 | EXO 16:8 | و موسی گفت: «این خواهدبود چون خداوند، شامگاه شما را گوشت دهد تابخورید، و بامداد نان، تا سیر شوید، زیرا خداوندشکایتهای شما را که بر وی کردهاید شنیده است، و ما چیستیم؟ بر ما نی، بلکه بر خداوند شکایت نمودهاید.» |
2011 | EXO 18:11 | الان دانستم که یهوه ازجمیع خدایان بزرگتر است، خصوص در همان امری که بر ایشان تکبر میکردند.» |
2016 | EXO 18:16 | هرگاه ایشان را دعوی شود، نزد من میآیند، ومیان هر کس و همسایهاش داوری میکنم، وفرایض و شرایع خدا را بدیشان تعلیم میدهم.» |
2444 | EXO 32:5 | و چون هارون این را بدید، مذبحی پیش آن بنا کرد و هارون ندا درداده، گفت: «فردا عید یهوه میباشد.» |
2447 | EXO 32:8 | و به زودی از آن طریقی که بدیشان امرفرمودهام، انحراف ورزیده، گوساله ریخته شده برای خویشتن ساختهاند، و نزد آن سجده کرده، وقربانی گذرانیده، میگویند کهای اسرائیل این خدایان تو میباشند که تو را از زمین مصر بیرون آوردهاند.» |
2457 | EXO 32:18 | گفت: «صدای خروش ظفر نیست، و صدای خروش شکست نیست، بلکه آواز مغنیان را من میشنوم.» |
2487 | EXO 33:13 | الان اگر فی الحقیقه منظور نظر توشدهام، طریق خود را به من بیاموز تا تو رابشناسم، و در حضور تو فیض یابم، و ملاحظه بفرما که این طایفه، قوم تو میباشند.» |
2491 | EXO 33:17 | خداوند به موسی گفت: «این کار را نیز که گفتهای خواهم کرد، زیرا که در نظر من فیض یافتهای و تو را بنام میشناسم.» |
2524 | EXO 34:27 | و خداوند به موسی گفت: «این سخنان را تو بنویس، زیرا که به حسب این سخنان، عهد با تو و با اسرائیل بستهام.» |
2572 | EXO 36:5 | و موسی را عرض کرده، گفتند: «قوم زیاده از آنچه لازم است برای عمل آن کاری که خداوند فرموده است که ساخته شود، میآورند.» |
2850 | LEV 5:19 | این قربانی جرم است البته نزد خداوند مجرم میباشد.» |
2953 | LEV 8:35 | پس هفت روز نزد در خیمه اجتماع روزو شب بمانید، و امر خداوند را نگاه دارید مبادابمیرید، زیرا همچنین مامور شدهام.» |
3361 | LEV 21:15 | و ذریت خود را درمیان قوم خود بیعصمت نسازد. من یهوه هستم که او را مقدس میسازم.» |
3369 | LEV 21:23 | لیکن به حجاب داخل نشود و به مذبح نزدیک نیاید، چونکه معیوب است، تا مکان مقدس مرا بیحرمت نسازد. من یهوه هستم که ایشان را تقدیس میکنم.» |
3386 | LEV 22:16 | و به خوردن چیزهای مقدس ایشان، ایشان را متحمل جرم گناه نسازند، زیرا من یهوه هستم که ایشان راتقدیس مینمایم.» |
3734 | NUM 3:41 | ولاویان را به عوض همه نخست زادگان بنیاسرائیل برای من که یهوه هستم بگیر، و بهایم لاویان را به عوض همه نخست زادگان بهایم بنیاسرائیل.» |
4052 | NUM 11:27 | آنگاه جوانی دوید و به موسی خبر داده، گفت: «الداد ومیداد در لشکرگاه نبوت میکنند.» |
4109 | NUM 13:33 | و در آنجا جباران بنی عناق را دیدیم که اولاد جبارانند، و ما در نظر خود مثل ملخ بودیم وهمچنین در نظر ایشان مینمودیم.» |
4128 | NUM 14:19 | پس گناه این قوم را برحسب عظمت رحمت خود بیامرز، چنانکه این قوم را از مصر تا اینجا آمرزیدهای.» |
4149 | NUM 14:40 | وبامدادان به زودی برخاسته، بهسر کوه برآمده، گفتند: «اینک حاضریم و به مکانی که خداوندوعده داده است میرویم، زیرا گناه کردهایم.» |
4225 | NUM 16:30 | و اما اگر خداوند چیزتازهای بنماید و زمین دهان خود را گشاده، ایشان را با جمیع مایملک ایشان ببلعد که به گور زنده فرود روند، آنگاه بدانید که این مردمان خداوند رااهانت نمودهاند.» |
4356 | NUM 21:15 | و رودخانه وادیهایی که بسوی مسکن عار متوجه است، و برحدود موآب تکیه میزند.» |
4380 | NUM 22:4 | و موآب به مشایخ مدیان گفتند: «الان این گروه هرچه به اطراف ما هست خواهند لیسید، به نوعی که گاوسبزه صحرا را میلیسد.» و در آن زمان بالاق بن صفور، ملک موآب بود. |
4409 | NUM 22:33 | و الاغ مرا دیده، این سه مرتبه از من کناره جست، و اگر از من کناره نمی جست یقین الان تو را میکشتم و او را زنده نگاه میداشتم.» |
4833 | NUM 34:15 | این دو سبط و نصف به آن طرف اردن در مقابل اریحا بهجانب مشرق به سوی طلوع آفتاب نصیب خود را گرفتهاند.» |
4881 | NUM 35:34 | پس زمینی را که شما در آن ساکنید ومن در میان آن ساکن هستم نجس مسازید، زیرا من که یهوه هستم در میان بنیاسرائیل ساکن میباشم.» |
4922 | DEU 1:28 | و حال کجا برویم چونکه برادران ما دل ما را گداخته، گفتند که این قوم از ما بزرگتر وبلندترند و شهرهای ایشان بزرگ و تا آسمان حصاردار است، و نیز بنی عناق را در آنجادیدهایم.» |
4949 | DEU 2:9 | پس برگشته، از راه بیابان موآب گذشتیم، وخداوند مرا گفت: «موآب را اذیت مرسان و باایشان منازعت و جنگ منما، زیرا که از زمین ایشان هیچ نصیبی به شما نخواهم داد، چونکه عاررا به بنی لوط برای ملکیت دادهام.» |
4999 | DEU 3:22 | از ایشان مترسید زیرا که یهوه خدای شماست که برای شما جنگ میکند.» |
5012 | DEU 4:6 | پس آنها را نگاه داشته، بجا آورید زیرا که این حکمت و فطانت شماست، در نظر قومهایی که چون این فرایض رابشنوند، خواهند گفت: «هرآینه این طایفهای بزرگ، قوم حکیم، و فطانت پیشهاند.» |
5556 | DEU 25:7 | واگر آن مرد به گرفتن زن برادرش راضی نشود، آنگاه زن برادرش به دروازه نزد مشایخ برود وگوید: «برادر شوهر من از برپا داشتن اسم برادرخود در اسرائیل انکار میکند، و از بجا آوردن حق برادر شوهری با من ابا مینماید.» |
5571 | DEU 26:3 | و نزد کاهنی که در آن روزها باشد رفته، وی را بگو: «امروز برای یهوه خدایت اقرار میکنم که به زمینی که خداوندبرای پدران ما قسم خورد که به ما بدهد، داخل شدهام.» |
5578 | DEU 26:10 | و الان اینک نوبر حاصل زمینی را که توای خداوند به من دادی، آوردهام.» پس آن را به حضور یهوه خدای خود بگذار، و به حضور یهوه، خدایت، عبادت نما. |
5819 | DEU 33:7 | و این است درباره یهودا که گفت: «ای خداوند آواز یهودا رابشنو. و او را به قوم خودش برسان. بهدستهای خود برای خویشتن جنگ میکند. و تو از دشمنانش معاون میباشی.» |
5824 | DEU 33:12 | و درباره بنیامین گفت: «حبیب خداوند نزدوی ایمن ساکن میشود. تمامی روز او را مستورمی سازد. و در میان کتفهایش ساکن میشود.» |
5834 | DEU 33:22 | و درباره دان گفت: «دان بچه شیر است که ازباشان میجهد.» |
5864 | JOS 1:11 | «در میان لشکرگاه بگذرید و قوم را امرفرموده، بگویید: برای خود توشه حاضر کنید، زیرا که بعد از سه روز، شما از این اردن عبورکرده، داخل خواهید شد تا تصرف کنید در زمینی که یهوه خدای شما، به شما برای ملکیت میدهد.» |
5874 | JOS 2:3 | و ملک اریحا نزد راحاب فرستاده، گفت: «مردانی را که نزد تو آمده، به خانه تو داخل شدهاند، بیرون بیاور زیرا برای جاسوسی تمامی زمین آمدهاند.» |
5895 | JOS 2:24 | و به یوشع گفتند: «هرآینه خداوند تمامی زمین را بهدست ما داده است و جمیع ساکنان زمین بهسبب ما گداخته شدهاند.» |
5899 | JOS 3:4 | و در میان شما و آن، به مقدار دوهزار ذراع مسافت باشد، ونزدیک آن میایید تا راهی که باید رفت بدانید، زیراکه از این راه قبل از این عبور نکردهاید.» |
5945 | JOS 5:9 | و خداوند به یوشع گفت: «امروزعار مصر را از روی شما غلطانیدم. از این سبب نام آن مکان تا امروز جلجال خوانده میشود.» |
5981 | JOS 7:3 | و نزد یوشع برگشته، او راگفتند: «تمامی قوم برنیایند؛ به قدر دو یا سه هزارنفر برآیند و عای را بزنند و تمامی قوم را به آنجازحمت ندهی زیرا که ایشان کماند.» |
5999 | JOS 7:21 | چون در میان غنیمت ردایی فاخر شنعاری و دویست مثقال نقره و یک شمش طلا که وزنش پنجاه مثقال بوددیدم، آنها را طمعورزیده، گرفتم، و اینک درمیان خیمه من در زمین است و نقره زیر آن میباشد.» |
6070 | JOS 10:4 | «نزد من آمده، مرا اعانت کنید، تا جبعون را بزنیم زیرا که با یوشع و بنیاسرائیل صلح کردهاند.» |
6072 | JOS 10:6 | پس مردان جبعون نزد یوشع به اردو درجلجال فرستاده، گفتند: «دست خود را ازبندگانت بازمدار. بزودی نزد ما بیا و ما را نجات بده، و مدد کن زیرا تمامی ملوک اموریانی که درکوهستان ساکنند، بر ما جمع شدهاند.» |
6302 | JOS 18:7 | زیرا که لاویان در میان شما هیچ نصیب ندارند، چونکه کهانت خداوند نصیب ایشان است، و جادو روبین و نصف سبط منسی ملک خود را که موسی، بنده خداوند، به ایشان داده بود در آن طرف اردن به سمت شرقی گرفتهاند.» |
6513 | JDG 1:2 | خداوند گفت: «یهودابرآید، اینک زمین را بهدست او تسلیم کردهام.» |
6656 | JDG 5:31 | همچنینای خداوند جمیع دشمنانت هلاک شوند. و اما محبان او مثل آفتاب باشند، وقتی که در قوتش طلوع میکند.» و زمین چهل سال آرامی یافت. |
6726 | JDG 8:5 | و به اهل سکوت گفت: «تمنا این که چند نان به رفقایم بدهید زیراخستهاند، و من زبح و صلمونع، ملوک مدیان راتعاقب میکنم.» |
6792 | JDG 9:36 | وچون جعل آن گروه را دید به زبول گفت: «اینک گروهی از سر کوهها به زیر میآیند.» زبول وی راگفت: «سایه کوهها را مثل مردم میبینی.» |
6793 | JDG 9:37 | باردیگر جعل متکلم شده، گفت: «اینک گروهی ازبلندی زمین به زیر میآیند و جمعی دیگر از راه بلوط معونیم میآیند.» |
6964 | JDG 16:13 | و دلیله به شمشون گفت: «تابحال مرااستهزا نموده، دروغ گفتی. مرا بگو که به چه چیزبسته میشوی.» او وی را گفت: «اگر هفت گیسوی سر مرا با تار ببافی.» |
6985 | JDG 17:3 | پس آن هزار و یکصد مثقال نقره را به مادرش رد نمود و مادرش گفت: «این نقره را برای خداوند از دست خود به جهت پسرم بالکل وقف میکنم تا تمثال تراشیده و تمثال ریخته شدهای ساخته شود، پس الان آن را به تو باز میدهم.» |
6992 | JDG 17:10 | میخااو را گفت: «نزد من ساکن شو و برایم پدر و کاهن باش، و من تو را هر سال ده مثقال نقره و یک دست لباس و معاش میدهم.» پس آن لاوی داخل شد. |
6999 | JDG 18:4 | او به ایشان گفت: «میخا با من چنین و چنان رفتار نموده است، و مرااجیر گرفته، کاهن او شدهام.» |
7123 | JDG 21:19 | و گفتند: «اینک هر سال در شیلوه که به طرف شمال بیت ئیل و به طرف مشرق راهی که ازبیت ئیل به شکیم میرود، و به سمت جنوبی لبونه است، عیدی برای خداوند میباشد.» |
7126 | JDG 21:22 | و چون پدران و برادران ایشان آمده، نزد ما شکایت کنند، به ایشان خواهیم گفت: «ایشان را بهخاطر ما ببخشید، چونکه مابرای هر کس زنش را در جنگ نگاه نداشتیم، وشما آنها را به ایشان ندادید، الان مجرم میباشید.» |
7196 | RUT 4:4 | ومن مصلحت دیدم که تو را اطلاع داده، بگویم که آن را به حضور این مجلس و مشایخ قوم من بخر، پس اگر انفکاک میکنی، بکن، و اگر انفکاک نمی کنی مرا خبر بده تا بدانم، زیرا غیر از تو کسی نیست که انفکاک کند، و من بعد از تو هستم.» اوگفت: «من انفکاک میکنم.» |
7230 | 1SA 1:16 | کنیز خود را از دختران بلیعال مشمار، زیرا که از کثرت غم و رنجیدگی خود تابحال میگفتم.» |