311 | GEN 12:12 | همانا چون اهل مصر تو را بینند، گویند: “این زوجه اوست.” پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند. |
599 | GEN 24:7 | یهوه، خدای آسمان، که مرا از خانه پدرم و اززمین مولد من، بیرون آورد، و به من تکلم کرد، وقسم خورده، گفت: “که این زمین را به ذریت توخواهم داد.” او فرشته خود را پیش روی توخواهد فرستاد، تا زنی برای پسرم از آنجا بگیری. |
630 | GEN 24:38 | بلکه به خانه پدرم و به قبیله من بروی، و زنی برای پسرم بگیری.” |
633 | GEN 24:41 | آنگاه از قسم من بری خواهی گشت، چون به نزد قبیلهام رفتی، هرگاه زنی به تو ندادند، از سوگند من بری خواهی بود.” |
637 | GEN 24:45 | و من هنوز از گفتن این، در دل خود فارغ نشده بودم، که ناگاه، رفقه با سبویی بر کتف خود بیرون آمد، و به چشمه پایین رفت، تا آب بکشد. و به وی گفتم: “جرعهای آب به من بنوشان.” |
639 | GEN 24:47 | و از او پرسیده، گفتم: “تودختر کیستی؟” گفت: “دختر بتوئیل بن ناحور که ملکه، او را برای او زایید.” پس حلقه را در بینی او، و ابرنجینها را بر دستهایش گذاشتم. |
735 | GEN 27:7 | “برای من شکاری آورده، خورشی بساز تا آن را بخورم، و قبل از مردنم تو را درحضور خداوند برکت دهم.” |
1346 | GEN 44:21 | و به غلامان خودگفتی: “وی را نزد من آرید تا چشمان خود را بروی نهم.” |
1347 | GEN 44:22 | و به آقای خود گفتیم: “آن جوان نمی تواند از پدر خود جدا شود، چه اگر از پدرخویش جدا شود او خواهد مرد.” |
1348 | GEN 44:23 | و به غلامان خود گفتی: “اگر برادر کهتر شما با شما نیاید، روی مرا دیگر نخواهید دید.” |
1350 | GEN 44:25 | و پدر ما گفت: “برگشته اندک خوراکی برای ما بخرید.” |
1351 | GEN 44:26 | گفتیم: “نمی توانیم رفت، لیکن اگر برادر کهتر باما آید، خواهیم رفت، زیرا که روی آن مرد رانمی توانیم دید اگر برادر کوچک با ما نباشد.” |
1354 | GEN 44:29 | اگر این را نیز ازنزد من ببرید، و زیانی بدو رسد، همانا موی سفیدمرا به حزن به گور فرود خواهید برد.” |
1357 | GEN 44:32 | زیراکه غلامت نزد پدر خود ضامن پسر شده، گفتم: “هرگاه او را نزد تو باز نیاورم، تا ابدالاباد نزد پدرخود مقصر خواهم شد.” |
1512 | GEN 50:5 | “پدرم مرا سوگند داده، گفت: اینک من میمیرم؛ در قبری که برای خویشتن در زمین کنعان کندهام، آنجا مرا دفن کن.” اکنون بروم و پدرخود را دفن کرده، مراجعت نمایم.» |
23324 | MAT 5:21 | «شنیدهاید که به اولین گفته شده است “قتل مکن و هرکه قتل کند سزاوار حکم شود.” |
23336 | MAT 5:33 | «باز شنیدهاید که به اولین گفته شده است که “قسم دروغ مخور، بلکه قسم های خود را به خداوند وفا کن.” |
23346 | MAT 5:43 | «شنیدهاید که گفته شده است “همسایه خورا محبت نما و با دشمن خود عداوت کن.” |
23445 | MAT 8:31 | دیوها از وی استدعا نموده، گفتند: “هرگاه ما را بیرون کنی، در گلۀ گرازان ما را بفرست.” |
23538 | MAT 11:10 | زیرا همان است آنکه درباره اومکتوب است: “اینک من رسول خود را پیش روی تو میفرستم تا راه تو را پیش روی تو مهیا سازد.” |
23545 | MAT 11:17 | میگویند: “برای شما نی نواختیم، رقص نکردید؛ نوحه گری کردیم، سینه نزدید.” |
23623 | MAT 13:15 | زیرا قلب این قوم سنگین شده و به گوشها به سنگینی شنیدهاند و چشمان خود را بر هم نهادهاند، مبادابه چشمها ببینند و به گوشها بشنوند و به دلهابفهمند و بازگشت کنند و من ایشان را شفا دهم.” |
23636 | MAT 13:28 | ایشان را فرمود: “این کار دشمن است.” عرض کردند: “آیامی خواهی برویم آنها را جمع کنیم؟” |
23822 | MAT 18:26 | پس آن غلام روبه زمین نهاده او را پرستش نمود و گفت: “ای آقامرا مهلت ده تا همه را به تو ادا کنم.” |
23825 | MAT 18:29 | پس آن همقطار بر پایهای او افتاده، التماس نموده، گفت: “مرا مهلت ده تا همه را به تو رد کنم.” |
23868 | MAT 20:7 | گفتندش: “هیچکس ما را به مزد نگرفت.” بدیشان گفت: “شما نیز به تاکستان بروید و حق خویش راخواهید یافت.” |
23869 | MAT 20:8 | و چون وقت شام رسید، صاحب تاکستان به ناظر خود گفت: “مزدوران راطلبیده، از آخرین گرفته تا اولین مزد ایشان را اداکن.” |
23923 | MAT 21:28 | لیکن چه گمان دارید؟ شخصی را دو پسربود. نزد نخستین آمده، گفت: “ای فرزند امروز به تاکستان من رفته، بهکار مشغول شو.” |
23924 | MAT 21:29 | درجواب گفت: “نخواهم رفت.” اما بعد پشیمان گشته، برفت. |
23932 | MAT 21:37 | بالاخره پسر خود را نزد ایشان فرستاده، گفت: “پسر مرا حرمت خواهند داشت.” |
23933 | MAT 21:38 | اما دهقانان چون پسررا دیدند با خود گفتند: “این وارث است. بیایید اورا بکشیم و میراثش را ببریم.” |
23945 | MAT 22:4 | باز غلامان دیگر روانه نموده، فرمود: “دعوتشدگان را بگویید که اینک خوان خود را حاضر ساختهام و گاوان و پرواریهای من کشته شده و همهچیز آماده است، به عروسی بیایید.” |
23950 | MAT 22:9 | الان به شوارع عامه بروید و هرکه را بیابید به عروسی بطلبید.” |
23954 | MAT 22:13 | آنگاه پادشاه خادمان خود را فرمود: “این شخص را دست و پا بسته بردارید و در ظلمت خارجی اندازید، جایی که گریه و فشار دندان باشد.” |
23985 | MAT 22:44 | “خداوندبه خداوند من گفت، بهدست راست من بنشین تادشمانان تو را پای انداز تو سازم.” |
24003 | MAT 23:16 | وای بر شماای راهنمایان کور که میگویید “هرکه به هیکل قسم خورد باکی نیست لیکن هرکه به طلای هیکل قسم خورد باید وفاکند.” |
24005 | MAT 23:18 | “و هرکه به مذبح قسم خورد باکی نیست لیکن هرکه به هدیهای که بر آن است قسم خورد، بایدادا کند.” |
24083 | MAT 25:6 | و درنصف شب صدایی بلند شد که “اینک دامادمی آید به استقبال وی بشتابید.” |
24086 | MAT 25:9 | اما دانایان در جواب گفتند: “نمی شود، مبادا ما و شما را کفاف ندهد. بلکه نزدفروشندگان رفته، برای خود بخرید.” |
24088 | MAT 25:11 | بعد از آن، باکره های دیگر نیز آمده، گفتند: “خداوندا برای ماباز کن.” |
24089 | MAT 25:12 | او در جواب گفت: “هرآینه به شمامی گویم شما را نمی شناسم.” |
24097 | MAT 25:20 | پس آنکه پنج قنطار یافته بود، پیش آمده، پنج قنطار دیگرآورده، گفت: خداوندا پنج قنطار به من سپردی، اینک پنج قنطار دیگر سود کردم.” |
24261 | MAT 27:63 | گفتند: «ای آقا ما را یاد است که آن گمراهکننده وقتی که زنده بود گفت: “بعد از سه روزبرمی خیزم.” |
26717 | JHN 13:18 | درباره جمیع شما نمی گویم؛ من آنانی راکه برگزیدهام میشناسم، لیکن تا کتاب تمام شود”آنکه با من نان میخورد، پاشنه خود را بر من بلندکرده است.” |
26793 | JHN 15:25 | بلکه تا تمام شودکلامی که در شریعت ایشان مکتوب است که “مرابی سبب دشمن داشتند.” |
27039 | ACT 2:21 | وچنین خواهد بود که هرکه نام خداوند را بخواند، نجات یابد.” |
27046 | ACT 2:28 | طریقهای حیات را به من آموختی و مرا از روی خود به خرمی سیرگردانیدی.” |
27053 | ACT 2:35 | تا دشمنانت را پای انداز توسازم.” |
27117 | ACT 4:26 | سلاطین زمین برخاستند وحکام با هم مشورت کردند، برخلاف خداوند وبرخلاف مسیحش.” |
27188 | ACT 7:3 | و بدوگفت: “از وطن خود و خویشانت بیرون شده، به زمینی که تو را نشان دهم برو.” |
27191 | ACT 7:6 | و خدا گفت که “ذریت تو در ملک بیگانه، غریب خواهند بود و مدت چهار صد سال ایشان را به بندگی کشیده، معذب خواهندداشت.” |
27192 | ACT 7:7 | و خدا گفت: “من بر آن طایفهای که ایشان را مملوک سازند داوری خواهم نمود و بعداز آن بیرون آمده، در این مکان مرا عبادت خواهند نمود.” |
27217 | ACT 7:32 | که “منم خدای پدرانت، خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب.” آنگاه موسی به لرزه درآمده، جسارت نکرد که نظر کند. |
27219 | ACT 7:34 | همانا مشقت قوم خود را که در مصرند دیدم و ناله ایشان راشنیدم و برای رهانیدن ایشان نزول فرمودم. الحال بیا تا تو را به مصر فرستم.” |
27222 | ACT 7:37 | این همان موسی است که به بنیاسرائیل گفت: “خدا نبیای را مثل من از میان برادران شما برای شما مبعوث خواهد کرد. سخن او را بشنوید.” |
27225 | ACT 7:40 | و به هارون گفتند: “برای ما خدایان ساز که درپیش ما بخرامند زیرا این موسی که ما رااز زمین مصر برآورد، نمی دانیم او را چه شده است.” |
27228 | ACT 7:43 | وخیمه ملوک و کوکب، خدای خود رمفان رابرداشتید یعنی اصنامی را که ساختید تا آنها راعبادت کنید. پس شما را بدان طرف بابل منتقل سازم.” |
27229 | ACT 7:44 | و خیمه شهادت با پدران ما در صحرابود چنانکه امر فرموده، به موسی گفت: “آن رامطابق نمونهای که دیدهای بساز.” |
27235 | ACT 7:50 | مگردست من جمیع این چیزها را نیافرید.” |
27360 | ACT 10:32 | پس به یافا بفرست و شمعون معروف به پطرس را طلب نما که در خانه شمعون دباغ به کناره دریا مهمان است. او چون بیاید با تو سخن خواهد راند.” |
27383 | ACT 11:7 | و آوازی را شنیدم که به من میگوید: “ای پطرس برخاسته، ذبح کن و بخور.” |
27384 | ACT 11:8 | گفتم: “حاشا خداوندا، زیرا هرگز چیزی حرام یا ناپاک به دهانم نرفته است.” |
27385 | ACT 11:9 | بار دیگر خطاب از آسمان دررسید که “آنچه خدا پاک نموده، توحرام مخوان.” |
27390 | ACT 11:14 | که با توسخنانی خواهد گفت که بدانها تو و تمامی اهل خانه تو نجات خواهید یافت.” |
27392 | ACT 11:16 | آنگاه بخاطرآوردم سخن خداوند را که گفت: “یحیی به آب تعمید داد، لیکن شما به روحالقدس تعمیدخواهید یافت.” |
27453 | ACT 13:22 | پس اورا از میان برداشته، داود را برانگیخت تا پادشاه ایشان شود و در حق او شهادت داد که “داود بن یسی را مرغوب دل خود یافتهام که به تمامی اراده من عمل خواهد کرد.” |
27456 | ACT 13:25 | پس چون یحیی دوره خودرا به پایان برد، گفت: “مرا که میپندارید؟ من اونیستم، لکن اینک بعد از من کسی میآید که لایق گشادن نعلین او نیم.” |
27464 | ACT 13:33 | که خدا آن را به ما که فرزندان ایشان میباشیم وفا کرد، وقتی که عیسی را برانگیخت، چنانکه در زبور دوم مکتوب است که “تو پسر من هستی، من امروز تو را تولیدنمودم.” |
27465 | ACT 13:34 | و در آنکه او را از مردگان برخیزانید تادیگر هرگز راجع به فساد نشود چنین گفت که “به برکات قدوس و امین داود برای شما وفا خواهم کرد.” |
27466 | ACT 13:35 | بنابراین در جایی دیگر نیز میگوید: “توقدوس خود را نخواهی گذاشت که فساد را بیند.” |
27780 | ACT 22:8 | من جواب دادم: “خداوندا تو کیستی؟” او مرا گفت: “من آن عیسی ناصری هستم که تو بر وی جفامی کنی.” |
27782 | ACT 22:10 | گفتم: “خداوندا چه کنم؟” خداوندمرا گفت: “برخاسته، به دمشق برو که در آنجا تو رامطلع خواهند ساخت از آنچه برایت مقرر است که بکنی.” |
27788 | ACT 22:16 | و حال چرا تاخیر مینمایی؟ برخیز و تعمید بگیر و نام خداوند را خوانده، خود را از گناهانت غسل ده.” |
27790 | ACT 22:18 | پس او را دیدم که به من میگوید: “بشتاب و از اورشلیم به زودی روانه شو زیرا که شهادت تو را در حق من نخواهند پذیرفت.” |
27905 | ACT 26:14 | و چون همه بر زمین افتادیم، هاتفی راشنیدم که مرا به زبان عبرانی مخاطب ساخته، گفت: “ای شاول، شاول، چرا بر من جفا میکنی؟ تو را بر میخها لگد زدن دشوار است.” |
27909 | ACT 26:18 | تا چشمان ایشان را باز کنی تا از ظلمت به سوی نور و ازقدرت شیطان بهجانب خدا برگردند تا آمرزش گناهان و میراثی در میان مقدسین بوسیله ایمانی که بر من است بیابند.” |
27947 | ACT 27:24 | گفت: “ای پولس ترسان مباش زیراباید تو در حضور قیصر حاضر شوی. و اینک خدا همه همسفران تو را به تو بخشیده است.” |
27994 | ACT 28:27 | زیرا دل این قوم غلیظ شده و به گوشهای سنگین میشنوند و چشمان خود را برهم نهادهاند، مبادا به چشمان ببینند و به گوشهابشنوند و به دل بفهمند و بازگشت کنند تا ایشان راشفا بخشم.” |